بریکس و آینده عدم تعهد استراتژیک

۰۸ مهر ۱۴۰۴ | ۱۵:۱۲ کد : ۳۰۱۶۰ اخبار
تعداد بازدید:۷
در حالی که هفدهمین اجلاس بریکس، دشواری‌های عدم تعهد را در بحبوحه تنش‌های فزاینده ژئوپلیتیکی منعکس کرد، سیاست چندجانبه‌گرایی عمل‌گرایانه همچنان گزینه‌ای مناسب برای کشورهای جنوب جهان برای پیگیری اهداف استراتژیک خود است.
بریکس و آینده عدم تعهد استراتژیک

هفدهمین اجلاس بریکس که در ریودوژانیرو برگزار شد، رویدادی نسبتاً آرام بود. غیبت چشمگیر سران کشورهای تقریباً نیمی از ده عضو کامل بریکس - از جمله ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر و مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران - تا حدودی از اهمیت این گردهمایی کاست و آن را به عنوان یک اولویت ژئوپلیتیکی پایین‌تر در بحبوحه طیف وسیعی از بحران‌های همزمان، به ویژه در خاورمیانه، برجسته کرد. برزیل، به عنوان میزبان، عمداً دستور کار اجلاس را طوری تنظیم کرد که هویت ضد غربی که اغلب با گروه بریکس مرتبط است را کم‌اهمیت جلوه دهد و در عوض تمرکز را به سمت مسائل کم‌اهمیت‌تر ژئوپلیتیکی اما به همان اندازه فوری برای کشورهای جنوب جهان، مانند توسعه پایدار، اصلاحات حکومت جهانی، تأمین مالی آب و هوا، گذار سبز و تقویت همکاری جنوب با جنوب، سوق دهد. اگرچه این رویکرد ممکن است تا حدودی ناشی از تمایل به جلوگیری از خصومت روزافزون ایالات متحده در دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ بوده باشد، اما همچنین منعکس کننده اخلاق دیرینه سیاست خارجی برزیل و موقعیت آن در بریکس است که ریشه در عدم تعهد، چندجانبه گرایی و هویت افتخارآمیز جنوب جهانی دارد. برزیل مدت‌هاست که از ارزش استراتژیک عدم تعهد برای قدرت‌های نوظهور جنوب جهانی حمایت می‌کند و در عین حال به عنوان یک نیروی تعدیل کننده در بریکس عمل می‌کند تا آن را به یک ائتلاف غیر غربی، نه ضد غربی، تبدیل کند. با این حال، این رویکرد، همراه با چشم‌انداز و قابلیت اجرایی پروژه بریکس، احتمالاً توسط فضای ژئوپلیتیکی فعلی، که با تشدید رقابت قدرت‌های بزرگ و بحران رو به وخامت نظم مبتنی بر قانون مشخص می‌شود، زیر سوال خواهد رفت. در عین حال، عوامل خاصی ممکن است عدم تعهد یا به عبارت بهتر چندجانبه گرایی را برای تبدیل شدن به یک جایگزین مناسب در بحبوحه چندپارگی جهانی تسهیل کنند.

افزایش محدودیت‌ها بر «بی‌طرفی»

لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، رئیس جمهور برزیل، در سخنرانی افتتاحیه خود، به درستی وضعیت نظم جهانی را خلاصه کرد و به فروپاشی بی‌سابقه چندجانبه‌گرایی و کاهش فضای مانور بریکس - که او آن را وارث جنبش عدم تعهد تعریف کرد - و بنابراین به طور کلی جنوب جهان اشاره کرد. به نظر می‌رسد وضعیت فعلی جهان به ویژه برای کشورهای نوظهوری که تلاش می‌کنند سیاست خارجی مستقلی را دنبال کنند و در عین حال روابط خوبی با قدرت‌های بزرگ، به ویژه ایالات متحده و چین که به طور فزاینده‌ای متخاصم هستند، حفظ کنند، چالش برانگیز است. همچنین، با توجه به اینکه کشورهای غربی به طور فزاینده‌ای تمرکز خود را به سمت هزینه‌های دفاعی در بحبوحه درگیری‌های جدید بین دولتی و افزایش تنش‌های ژئوپلیتیکی تغییر می‌دهند، این وضعیت به طور خاص برای پیشرفت در حوزه‌های اولویت‌دار جنوب جهان، مانند تجارت، آب و هوا (از جمله تأمین مالی آب و هوا) و توسعه، مساعد نیست. بسیاری از اقتصادهای نوظهور در ابتدا از رویکرد معامله‌گرایانه ترامپ در سیاست خارجی استقبال کردند و آن را به عنوان فاصله گرفتن از آنچه که اغلب به عنوان سخنرانی‌های تحقیرآمیز در مورد اصول دموکراتیک از سوی غرب تلقی می‌شد، دانستند. با این حال، بی‌اعتنایی ترامپ به هنجارهای چندجانبه و پیشرفت‌های حاصل شده در حوزه‌های تجارت و آب و هوا، استفاده ابزاری از تعرفه‌ها برای اهداف سیاسی - همانطور که اخیراً برزیل تجربه کرد - و فشار فزاینده او بر سایر نقاط جهان برای همراهی با ایالات متحده در برابر چین، از آن زمان خوش‌بینی‌های قبلی را کاهش داده و اکثر آنها را در مورد ایجاد تعادل در روابط اقتصادی با چین و همسویی سیاسی/امنیتی با ایالات متحده در مخمصه وخیمی قرار داده است. در حالی که میزان وابستگی اقتصادی به چین و ایالات متحده در سراسر جنوب جهان متفاوت است، به طور فزاینده‌ای آشکار می‌شود که حفظ روابط اقتصادی حیاتی با چین هزینه‌بر خواهد بود. علاوه بر این، با توجه به دستور کار «اول آمریکا» و موضع حمایت‌گرایانه ترامپ، مزایای اقتصادی همسویی بیشتر با ایالات متحده به هیچ وجه تضمین شده نیست. در عین حال، قدرت چانه‌زنی جنوب جهان، از جمله گروه بریکس، به دلیل فقدان یک دستور کار منسجم در سیاست خارجی و چندپارگی گسترده در مورد مسائل ژئوپلیتیکی، همچنان محدود است.

نکات مثبت

با این حال، ممکن است برخی فرصت‌ها از دل این ناملایمات پدیدار شوند. برای شروع، اثرات رویکرد تهاجمی و غیرقابل پیش‌بینی ترامپ محدود به کشورهای جنوب جهان نیست. این رویکرد به متحدان غربی آن نیز گسترش می‌یابد و ضرورت فزاینده‌ای را برای کشورهای اخیر جهت دنبال کردن ریسک‌زدایی استراتژیک در همکاری‌های تجاری و اقتصادی و همچنین اتحادهای دیپلماتیک/سیاسی تقویت می‌کند. این پویایی احتمالاً فرصت‌های بیشتری را برای همگرایی انتخابی بین اقتصادهای نوظهور و غرب (به استثنای ایالات متحده) در مورد مسائلی مانند کاهش و سازگاری با تغییرات اقلیمی، قوانین تجاری و اصلاحات در سیستم چندجانبه (از جمله معماری مالی برتون وودز و سازمان تجارت جهانی) ایجاد می‌کند تا آن را برای هدف مورد نظر مناسب‌تر کند. فرصت‌های بازار ارائه شده توسط بسیاری از اقتصادهای بزرگ نوظهور و مواهب غنی آنها در مواد معدنی حیاتی و کالاهای کلیدی، همراه با علاقه به تضمین ورود آنها به زنجیره‌های تأمین مرتبط، به عنوان انگیزه‌های قدرتمندی برای غرب جهت جستجوی روابط نزدیک‌تر با کشورهای جنوب جهان، به ویژه در زمان تنش‌های تجاری با ایالات متحده و زمانی که موفقیت در گذار سبز به طور فزاینده‌ای برای امنیت اقتصادی بلندمدت حیاتی می‌شود، نیز عمل خواهد کرد.

بازاندیشی عدم تعهد و بریکس در ژئوپلیتیک معاصر

با توجه به موارد فوق، سیاست عدم تعهد یا به عبارت بهتر، چند-همسویی مبتنی بر ملاحظات عمل‌گرایانه می‌تواند همچنان یک استراتژی عملی برای کشورهای جنوب جهان در تلاش برای استقلال بیشتر و کاهش مواجهه با خطرات سیاسی و ژئوپلیتیکی باشد. این رویکرد شامل ایجاد شبکه‌ای متنوع از مشارکت‌ها متناسب با مسائل خاص است: همکاری با اروپا و سایر کشورهای غربی همفکر در مورد اقدامات اقلیمی، در عین حال تعامل با چین در ابتکارات توسعه اقتصادی. با این حال، مورد دوم ممکن است پیچیده‌ترین و ظریف‌ترین رابطه برای مدیریت در کنار ایالات متحده باشد، به ویژه در مورد پروژه‌های زیرساختی حساس ژئوپلیتیکی. رویکرد مشابهی می‌تواند برای همکاری جنوب با جنوب، از جمله از طریق پلتفرم‌هایی مانند مجمع بریکس، اتخاذ شود. به جای دنبال کردن همسویی گسترده ژئوپلیتیکی و اجماع سیاسی - استراتژی‌ای که با توجه به ناهمگونی و منافع اغلب واگرای کشورهای جنوب جهان (از جمله بریکس) احتمالاً شکست خواهد خورد - مسیر مؤثرتر، ایجاد ائتلاف‌های مبتنی بر موضوع است که بر حوزه‌های مشخص منافع متقابل متمرکز شده‌اند. این موارد می‌تواند شامل سرمایه‌گذاری مشترک در انرژی سبز و زیرساخت‌ها (کاری که بانک توسعه نوین در حال حاضر انجام می‌دهد)، ترویج تجارت جنوب-جنوب، لابی‌گری مشترک برای اصلاحات حکومت جهانی و تبادل بهترین شیوه‌ها و فناوری در سازگاری با اقلیم و موارد دیگر باشد.

اقتصادهای نوظهور کوچک‌تر می‌توانند از تقویت پلتفرم‌های ادغام منطقه‌ای، مانند آسه‌آن، منطقه تجارت آزاد قاره آفریقا و بلوک تجاری آمریکای جنوبی مرکوسور، و همچنین با سرمایه‌گذاری در اتصال منطقه‌ای، بهره‌مند شوند. این امر می‌تواند به رفع ضعف مداوم تجارت درون منطقه‌ای در بسیاری از بخش‌های جنوب جهان کمک کند. ادغام منطقه‌ای پیشرفته، به نوبه خود، قدرت چانه‌زنی این کشورها را در مذاکرات بین‌المللی و دوجانبه تقویت کرده و جذابیت آنها را برای شرکای بین‌المللی بالقوه افزایش می‌دهد. البته، بسته به شدت و دمدمی مزاجی سیاست‌های تجاری ترامپ، جذابیت تک‌جانبه‌گرایی با چین نیز ممکن است افزایش یابد، به ویژه برای اقتصادهای نوظهوری که به شدت به تجارت و سرمایه‌گذاری چین وابسته هستند. واکنش برزیل، یکی از کشورهای پیشرو در «مقابله با تعرفه‌های ۵۰ درصدی» ایالات متحده بر صادراتش، باید به دقت زیر نظر گرفته شود تا بتوان پیش‌بینی کرد که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.


نظر شما :