چرا کشورهای آفریقایی باید به سمت بریکس گرایش پیدا کنند؟

در سالهای اخیر، گروه بریکس - برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی - به عنوان یک بازیگر قدرتمند در امور جهانی ظهور کرده و خود را به عنوان جایگزینی برای نظم ژئوپلیتیکی تحت سلطه غرب به رهبری ایالات متحده معرفی کرده است. با انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، تنشها بین ایالات متحده و بریکس تشدید شده است. ترامپ آشکارا از بریکس انتقاد کرده و تهدید کرده است که اگر این کشورها ابتکاراتی مانند یک ارز جدید را برای به چالش کشیدن سلطه دلار آمریکا دنبال کنند، تعرفهها و اقدامات اقتصادی را اعمال خواهد کرد. این خصومت، درک ایالات متحده از بریکس به عنوان یک تهدید، به ویژه به عنوان منبع قدرت ژئوپلیتیکی برای کشورهای در حال توسعه، از جمله کشورهای آفریقایی، را برجسته میکند. در این زمینه، کشورهای آفریقایی در دوران دولت ترامپ فرصت قانعکنندهای برای گرایش بیشتر به بریکس دارند. با انجام این کار، آنها میتوانند فرصتهای اقتصادی را آزاد کنند، حاکمیت سیاسی خود را تثبیت کنند، برای اصلاحات در حکومت جهانی تلاش کنند، مشارکتهای بینالمللی خود را متنوع کنند و اهداف توسعه مشترک را دنبال کنند.
فرصتهای اقتصادی
دلیل اصلی کشورهای آفریقایی برای تعمیق روابط با کشورهای عضو بریکس، پتانسیل اقتصادی قابل توجهی است که این کشورها ارائه میدهند. کشورهای عضو بریکس، به ویژه چین، به سرمایهگذاران اصلی در آفریقا تبدیل شدهاند و توسعه زیرساختها، تجارت و رشد اقتصادی را هدایت میکنند. ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) نمونهای از این تعهد است، با پروژههایی مانند راهآهن مومباسا-نایروبی در کنیا و راهآهن آدیس آبابا-جیبوتی که حمل و نقل و تجارت را در سراسر شرق آفریقا متحول میکند. این ابتکارات، اتصال را بهبود میبخشد، شغل ایجاد میکند و اقتصادهای محلی را تقویت میکند و مزایای ملموسی را برای جمعیتهای آفریقایی به ارمغان میآورد. فراتر از چین، سایر اعضای بریکس نیز سهم قابل توجهی دارند. روسیه ردپای خود را در بخشهای انرژی و امنیت آفریقا گسترش داده است، در پروژههای انرژی هستهای در مصر و آفریقای جنوبی همکاری میکند و به کشورهای مختلف اسلحه عرضه میکند. هند روابط تجاری خود را با تمرکز بر کشاورزی، داروسازی و فناوری اطلاعات تقویت کرده است، در عین حال از طریق پلتفرمهایی مانند اجلاس انجمن هند و آفریقا، کمکهای توسعهای ارائه میدهد.
برزیل تخصص خود را در کشاورزی گرمسیری به اشتراک میگذارد و به کشورهای آفریقایی در افزایش امنیت غذایی و بهرهوری کمک میکند. آفریقای جنوبی، هم به عنوان عضوی از بریکس و هم به عنوان یک کشور آفریقایی، نقش منحصر به فردی در تسهیل همکاری بین این بلوک و قاره ایفا میکند. علاوه بر این، بانک توسعه جدید (NDB)، که توسط بریکس تأسیس شده است، از پروژههای زیرساختی و توسعه پایدار حمایت میکند که برخی از آنها به نفع کشورهای آفریقایی است. برخلاف کمکهای غربی که اغلب با شرایط سیاسی یا اقتصادی سختگیرانهای همراه است، سرمایهگذاریهای بریکس تمایل دارند منافع متقابل را بر دخالت اولویت دهند. این رویکرد معاملاتی برای رهبران آفریقایی که به دنبال حفظ استقلال خود در عین تأمین منابع برای رشد هستند، جذاب است.
کشورهای آفریقایی با همسویی با بریکس میتوانند از جریانهای مالی جایگزین استفاده کنند، وابستگی به مؤسسات مالی غربی را کاهش دهند و به طور بالقوه شرایط مطلوبتری را مذاکره کنند. از نظر سیاسی، بریکس به کشورهای آفریقایی مشارکتی ارائه میدهد که با آرمانهای آنها برای حاکمیت و استقلال همسو است. این بلوک از یک نظم جهانی چندقطبی حمایت میکند و هژمونی قدرتهای غربی، به ویژه ایالات متحده، را به چالش میکشد. این دیدگاه با کشورهای آفریقایی که قرنها استعمار، استثمار و به حاشیه رانده شدن توسط کشورهای غربی را تحمل کردهاند، طنینانداز است. بیانیههای اجلاس بریکس پیوسته بر حاکمیت، عدم مداخله و احترام متقابل تأکید دارند - اصولی که با سابقه ایالات متحده در اعمال تحریمها، مداخلات نظامی یا کمکهای مشروط به کشورهای آفریقایی در تضاد است. به عنوان مثال، در حالی که ایالات متحده گاهی اوقات کمکهای خود را به اصلاحات سیاسی یا مطالبات حقوق بشری گره زده است، کشورهای بریکس عموماً از چنین انتقاداتی خودداری میکنند و مدلی از مشارکت را ارائه میدهند که به استقلال آفریقا احترام میگذارد. این رویکرد به رهبران آفریقایی اجازه میدهد تا بدون فشار خارجی، مسیرهای توسعه خود را دنبال کنند. با گرایش به بریکس، کشورهای آفریقایی میتوانند موقعیت خود را در صحنه جهانی تقویت کنند و حق خود را برای تعیین سرنوشت در جهانی که اغلب تحت سلطه منافع غربی است، اعمال کنند.
صدایی برای آفریقا
بریکس همچنین برای کشورهای آفریقایی متحدی در حمایت از یک سیستم بینالمللی عادلانهتر فراهم میکند. این بلوک همواره خواستار اصلاحات در نهادهای حاکمیت جهانی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانک جهانی و شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) بوده است، که به دلیل طرفداری از قدرتهای غربی به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفتهاند. کشورهای آفریقایی، با وجود تعداد قابل توجهشان، مدتهاست که در این نهادها نماینده کمی داشتهاند. تلاش بریکس برای تغییر - مانند گسترش شورای امنیت سازمان ملل متحد برای شامل کردن کشورهای در حال توسعه بیشتر - میتواند فرصتهایی را برای کشورهای آفریقایی برای کسب نفوذ بیشتر و به طور بالقوه کسب کرسیهای دائمی ایجاد کند. با همکاری با بریکس، کشورهای آفریقایی میتوانند خواستههای خود را برای نمایندگی منصفانه و قدرت تصمیمگیری تقویت کنند. این مشارکت بستری را برای رسیدگی به عدم تعادلهای تاریخی فراهم میکند و تضمین میکند که سیاستهای جهانی نیازها و اولویتهای جهان در حال توسعه را بهتر منعکس میکنند. در دورانی که به نظر میرسد دولت ترامپ بر حفظ سلطه ایالات متحده متمرکز است، همسویی با بریکس، توانایی آفریقا را برای حمایت از یک نظم جهانی عادلانهتر تقویت میکند. موضع تقابلی ترامپ در قبال کشورهای عضو بریکس، از جمله تهدید به اعمال تعرفهها و مجازاتهای اقتصادی، خطرات وابستگی بیش از حد به ایالات متحده را برجسته میکند. برای کشورهای آفریقایی، تنوعبخشی به مشارکتها یک ضرورت استراتژیک است. برنامههایی مانند قانون رشد و فرصت آفریقا (AGOA)، که دسترسی بدون عوارض گمرکی به بازار ایالات متحده را فراهم میکند، ارزشمند هستند اما با شرایطی همراه هستند و میتوانند با تغییر در سیاستهای ایالات متحده مختل شوند. یک دولت خصمانهتر ترامپ ممکن است این ترتیبات را پیچیدهتر کند و اقتصادهای آفریقا را در معرض خطر قرار دهد. تعامل با کشورهای عضو بریکس، سپری در برابر چنین عدم قطعیتهایی ایجاد میکند. کشورهای آفریقایی با ایجاد روابط قویتر با برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی میتوانند گزینههای تجارت، سرمایهگذاری و توسعه خود را گسترش دهند. این تنوعبخشی، تابآوری اقتصادی را افزایش میدهد و به کشورها اجازه میدهد تا بدون وابستگی بیش از حد به یک قدرت واحد، تنشهای جهانی را پشت سر بگذارند. در یک فضای ژئوپلیتیکی بیثبات، داشتن شرکای متعدد فقط یک مزیت نیست - بلکه یک عامل حفاظتی است. بریکس همچنین برای کشورهای آفریقایی متحدی در حمایت از یک سیستم بینالمللی عادلانهتر فراهم میکند. این بلوک پیوسته خواستار اصلاحات در نهادهای حاکمیت جهانی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانک جهانی و شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) بوده است، که به دلیل طرفداری از قدرتهای غربی به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفتهاند. کشورهای آفریقایی، با وجود تعداد قابل توجهشان، مدتهاست که در این نهادها نماینده کمی دارند. تلاش بریکس برای تغییر - مانند گسترش شورای امنیت سازمان ملل متحد برای شامل کردن کشورهای در حال توسعه بیشتر - میتواند فرصتهایی را برای کشورهای آفریقایی برای کسب نفوذ بیشتر و به طور بالقوه کسب کرسیهای دائمی ایجاد کند. با همکاری با بریکس، کشورهای آفریقایی میتوانند خواستههای خود را برای نمایندگی عادلانه و قدرت تصمیمگیری تقویت کنند. این مشارکت بستری را برای رسیدگی به عدم تعادلهای تاریخی و اطمینان از اینکه سیاستهای جهانی نیازها و اولویتهای جهان در حال توسعه را بهتر منعکس میکنند، فراهم میکند. در دورانی که به نظر میرسد دولت ترامپ بر حفظ سلطه ایالات متحده متمرکز است، همسویی با بریکس، توانایی آفریقا را برای حمایت از یک نظم جهانی عادلانهتر تقویت میکند. موضع تقابلجویانه ترامپ در قبال کشورهای عضو بریکس، از جمله تهدید به اعمال تعرفهها و مجازاتهای اقتصادی، خطرات وابستگی بیش از حد به ایالات متحده را برجسته میکند. برای کشورهای آفریقایی، تنوعبخشی به مشارکتها یک ضرورت استراتژیک است. برنامههایی مانند قانون رشد و فرصت آفریقا (AGOA)، که دسترسی بدون عوارض گمرکی به بازار ایالات متحده را فراهم میکند، ارزشمند هستند اما با شرایطی همراه هستند و میتوانند با تغییر در سیاستهای ایالات متحده مختل شوند. یک دولت خصمانهتر ترامپ ممکن است این ترتیبات را پیچیدهتر کند و اقتصادهای آفریقا را در معرض خطر قرار دهد. تعامل با کشورهای عضو بریکس، سپری در برابر چنین عدم قطعیتهایی ایجاد میکند. کشورهای آفریقایی با ایجاد روابط قویتر با برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی میتوانند گزینههای تجارت، سرمایهگذاری و توسعه خود را گسترش دهند. این تنوعبخشی، تابآوری اقتصادی را افزایش میدهد و به کشورها اجازه میدهد تا بدون وابستگی بیش از حد به یک قدرت واحد، تنشهای جهانی را پشت سر بگذارند. در یک فضای ژئوپلیتیکی بیثبات، داشتن شرکای متعدد فقط یک مزیت نیست - بلکه یک محافظ است.
اهداف مشترک
بریکس و کشورهای آفریقایی چالشها و جاهطلبیهای مشترکی از جمله کاهش فقر، صنعتی شدن و توسعه پایدار دارند. این همسویی، پایه و اساسی برای همکاری معنادار ایجاد میکند. به عنوان مثال، تخصص هند در فناوری اطلاعات میتواند به کشورهای آفریقایی در توسعه اقتصادهای دیجیتال کمک کند، در حالی که قدرت تولید چین میتواند از تلاشهای صنعتی شدن پشتیبانی کند. پیشرفتهای روسیه در انرژی و نوآوریهای کشاورزی برزیل، راههای بیشتری برای همکاری ارائه میدهد. در همین حال، تجربه آفریقای جنوبی به عنوان یک اقتصاد در حال توسعه در بریکس، بینشهایی مرتبط با نیازهای این قاره ارائه میدهد. در زمینههایی مانند انرژیهای تجدیدپذیر، کشورهای بریکس پیشرفتهای قابل توجهی داشتهاند که میتواند به تلاشهای آفریقا برای مقابله با انرژی، فقر و تغییرات اقلیمی کمک کند. با همکاری با بریکس، کشورهای آفریقایی به فناوری، تخصص و بازارهایی دسترسی پیدا میکنند که توسعه آنها را تسریع میکند. این همافزایی، رابطهای مبتنی بر سود متقابل را تقویت میکند، جایی که هر دو طرف برای رهایی جمعیت از فقر و ایجاد آیندهای پایدار تلاش میکنند. منتقدان روابط نزدیکتر با بریکس به خطرات بالقوه اشاره میکنند. برخی معتقدند که این بلوک فاقد انسجام است، چرا که اعضایی مانند هند و چین بر سر مسائل ارضی با هم اختلاف دارند، یا برزیل و آفریقای جنوبی با بیثباتی داخلی دست و پنجه نرم میکنند. برخی دیگر نسبت به وابستگی بیش از حد به چین، که از نظر اقتصادی بر بریکس تسلط دارد، هشدار میدهند و نگرانیهایی را در مورد تلههای بدهی یا بهرهبرداری از منابع ایجاد میکنند. این ملاحظات معتبر هستند، زیرا برخی از سرمایهگذاریهای بریکس به دلیل اولویت دادن به منافع استراتژیک بر توسعه آفریقا مورد انتقاد قرار گرفتهاند. با این حال، کشورهای آفریقایی میتوانند از طریق تعامل استراتژیک به این چالشها رسیدگی کنند. آنها میتوانند در مورد شرایطی که از حاکمیت آنها محافظت میکند و مشارکتهای عادلانه را تضمین میکند، مذاکره کنند و نه تنها با چین، بلکه با همه اعضای بریکس برای ایجاد تعادل در نفوذ، تعامل داشته باشند. با تنوعبخشی در داخل بلوک و فراتر از آن، کشورهای آفریقایی میتوانند خطرات را کاهش دهند و در عین حال مزایا را به حداکثر برسانند. نکته کلیدی این است که به بریکس به عنوان یک شریک نگاه کنیم، نه یک ناجی، و از این روابط برای پیشبرد منافع ملی استفاده کنیم. در حالی که دولت رئیس جمهور ترامپ مخالفت خود را با بریکس دو چندان میکند، کشورهای آفریقایی در یک دوراهی قرار گرفتهاند. گرایش به بریکس مسیری را برای تنوعبخشی به مشارکتهای اقتصادی و سیاسی، اعمال حاکمیت، اصلاح حکومت جهانی و دنبال کردن اهداف توسعه مشترک ارائه میدهد. سرمایهگذاریهای اقتصادی از راهآهن چین گرفته تا ابتکارات فناوری هند، همسویی سیاسی در مورد حاکمیت و تلاش برای یک نظم جهانی عادلانهتر، همگی دلایل قانعکنندهای برای تعمیق روابط ارائه میدهند. در حالی که چالشهایی مانند وابستگی و انسجام بلوکی وجود دارد، میتوان آنها را از طریق استراتژی و مذاکره دقیق مدیریت کرد. در جهانی که به طور فزایندهای چندقطبی میشود، کشورهای آفریقایی باید از این لحظه برای ترسیم مسیر خود استفاده کنند. با همسویی با بریکس در دوران دولت ترامپ، آنها میتوانند آسیبپذیری در برابر سیاستهای ایالات متحده را کاهش دهند، از فرصتهای جدید استفاده کنند و جایگاه جهانی خود را تقویت کنند. پاداشهای بالقوه - رشد اقتصادی، توانمندسازی سیاسی و پیشرفت پایدار - این سفر را به سفری ارزشمند تبدیل میکند و آفریقا را به عنوان یک بازیگر فعال در شکلدهی به آینده قرار میدهد.
نظر شما :